جدول جو
جدول جو

معنی یک گونه - جستجوی لغت در جدول جو

یک گونه
همرنگ، یکرنگ، برابر، یکسان
تصویری از یک گونه
تصویر یک گونه
فرهنگ فارسی عمید
یک گونه
(یَ / یِ نَ / نِ)
یک نوع و یک رنگ. (آنندراج). دارای یک رنگ و یک قسم و یک جنس. (ناظم الاطباء). و رجوع به یک قسم شود
لغت نامه دهخدا
یک گونه
دارای یک رنگ ویک قسم ویک جنس
تصویری از یک گونه
تصویر یک گونه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هیچ گونه
تصویر هیچ گونه
کلمۀ نفی، هیچ نوع، هیچ شکل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک رویه
تصویر یک رویه
ویژگی کسی یا چیزی که یک رو دارد، کنایه از بالکل، کلاً، همگی
کنایه از یک سره، کنایه از متفقاً، به اتفاق، کنایه از ساده، بی ریا، کنایه از صریح، آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک دانه
تصویر یک دانه
عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یک روند
تصویر یک روند
پیاپی و پشت سرهم
فرهنگ فارسی عمید
(یَ / یِ شَ / شِ)
جا یا چیزی که دارای یک کنج باشد. با زاویۀ واحد
لغت نامه دهخدا
تصویری از دو گونه
تصویر دو گونه
دو رخسار خدعین، دو نوع دو جنس نوعین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک گوشه
تصویر یک گوشه
چیزی که دارای یک کنج باشد
فرهنگ لغت هوشیار
صمیمی بی نفاق: یک رویه دوستم من و کم حرص مادحم هم راست در خلاام و هم پاک در ملا. (مسعودسعد)، متفق بی خلاف: چه ظالمان مکار چون هم پشت شوند و دست در دست دهند و یک رویه قصد کسی کنند زود ظفر یابند، صریح نص بی تاویل: وزبهر آنک رسول (علیه السلام) میانجی بود میان عالم لطیف و میان عالم کثیف که سخن او از خدای بخلق یک رویه نشایست بودن بهریرا ازاو محکم واجب آمد، پشت وروی یکی مقابل دو رویه: اطلس یکرویه. صمیمی و یکرو شدن، سر و صورت گرفتن منظم گشتن، متفق شدن بی خلاف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پشت سرهم پیاپی لاینقطع: اما تا آنجا که فعالیت همیشگی زن و مرد خانواده دود یک روند آشپزخانه حیاط پرگل و سبزه نشان میداد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک روزه
تصویر یک روزه
بمقدار یک روز باندازه یکروز
فرهنگ لغت هوشیار
بی نظیر بیهمتا: نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت گوهر یکدانه را در دل دریا طلب. (وحشی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آن گونه
تصویر آن گونه
((نِ))
آن سان، آن وجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک روند
تصویر یک روند
((~. رَ وَ))
پیاپی، پشت سر هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک سویه
تصویر یک سویه
یک طرفه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیکر گونه
تصویر پیکر گونه
فرم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
Wetly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
humidement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
湿っぽく
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
בצורה רטובה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
गीला रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
dengan basah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
อย่างเปียก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
nat
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
nass
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
húmedamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
bagnatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
molhadamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
湿润地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
mokro
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
волого
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
влажно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خیس گونه
تصویر خیس گونه
젖은 상태로
دیکشنری فارسی به کره ای